برچسب : نویسنده : raziyaneea بازدید : 34
برچسب : نویسنده : raziyaneea بازدید : 5
_ لطفن خودت دویست رو بنویس چون من نمیدونم کی مینویسم.
_ چرا!
_ چرا نداره عزیز.تو ک میدونی من نمی نویسم.خودش می یاد.
...!
ادامه در روزهای اینده که قطار واژه هایت به ایستگاه نگاهم برسد.
رازیانه...برچسب : نویسنده : raziyaneea بازدید : 11
همینک از آن لحظه هاست که با تمام وجود دلم پر کشیدن میخواهد به اغوش اشنایی دور که سالهاست دستانش دروازه بهشت را به رویم گشوده است.
رازیانه...برچسب : نویسنده : raziyaneea بازدید : 4
که بوی شرجی و دریا را بیش از
یاس و شبنم سحرگاهان می شناسد
در من هرشب زنی به خاب می رود
که بوی باران نیامده را بیش از هرکسی
می شناسد و برای هر قطره اش نماز
عشق می گذارد
در من هرشب زنی به خاب می رود
که با عاشقانه ترین تشعشعات نور
از چشمانش
سپیده از پشت پنجره
اتاق بیدار می شود
و همه ی کابوس های تاریکی جهان
به آرامش نگاهش پناه می برند
رازیانه...برچسب : نویسنده : raziyaneea بازدید : 3
برچسب : نویسنده : raziyaneea بازدید : 3
کاش دستی بود فریاد رس به فریادمان میرسید...
رازیانه...برچسب : نویسنده : raziyaneea بازدید : 3
ای کاش
هزار تیغ برهنه
بر اندوه تو می نشست
تا بتوانم
بشارت روشنی فردا را
بر فراز پلک هایت
نگاه کنم....
" خسرو گلسرخی "
برچسب : نویسنده : raziyaneea بازدید : 3
کاش اونقدر شجاع بودم که همین الان میتونستم با اولین پرواز به سوی ابدیتی بی بازگشت پر بگشایم.
دلش سخت گرفته و اسمانی نیست برای پرنده ِ در قفس.
رازیانه...
برچسب : نویسنده : raziyaneea بازدید : 12
ازتیر تیز نگاهت
چشمانم را چشم به راه زمین کردم
من تو را در یک روز بارانی گم کردم
زمین پر از انعکاس تو بود
من به دنبالت در میان انعکاس ها دویدم
و تورا میان هزار بازتاب گم کردم
همه تو بودند و هیچ کس تو نبود
سپیده که سر زد دانستم
حالا هر روز چشم به راه بارانم
باران که ببارد
شرم نگاهم را از چشمانت بر نمی دارم
رازیانه...
برچسب : نویسنده : raziyaneea بازدید : 3